روزگار غریبی شده یکی باید بیاد به من دلداری بده ولی امروز شدم سنگ صبور یه دل زخمی که رنجیده بود از شوهرش از بی معرفتی بچه هاش از همه چی خسته بود و زار زار گریه می کرد.
دلم گرفت آخه خدا اونی که مظلومه همیشه یه ظالم نصیبش می شه؟
تا حالا گریه شو ندیده بودم قطرات اشک ناخوداگاه می بارید
ومن جز دلداری کاری از دستم بر نمی اومد
دلم می خواد می رفتم به اون شوهر نامردش بگم دستت درد نکنه خوب نتیجه زحمتهای اینهمه سالهاشو بهش دادی
برم به بچه های بی معرفتش می گفتم آخه اینه حق مادری که از خودش می گذشت به خاطر شما با شادی شما شاد بود و براتون همیشه دلواپس
آخ خدا کجایی دلشو آروم کنی
دل یه مادر وقتی میشکنه صداش خیلی زیاده ........
کمکش کن
به منم کمک کن کمکش کنم
شمام براش دعا کنید