یکی میخوادت تو نمی خوای
یکی رو می خوای اون تو رو نمی خواد
عجب رسم عجیبیه
دلم می خواد اونقدر خودمو درگیر کار کنم
که فراموش کنم دلتنگیها و غمامو
سلام
با این که خیلی چیزا اطرافم تغییر کرده بازم دلگیر و افسرده شدم
نمی دونم به کی می شه اعتماد کرد تو این دنیای گرگ صفت نمی دونم
و بلد نیستم از پس خودم بر بیام
نمی تونم مثل اونا بشم
روحم حساسه اونقدر حساس که با تلنگری می شکنه
دلم می خواد برم یه جای دور تنها باشم تا یه کم فکر کنم
حتی از مامان و بابا هم دور باشم خیلی دلم می خواد ولی شرایطش جور نمی شه
خسته شدم از همه ولی دلم به خودش خوشه که هیچ وقت ناامیدم نمی کنه
ولی نمی دومنم روزای خوشی من کی میرسه
نه این که الان بد باشه خدا رو شکر ولی دلم یه همراه با معرفت عاشق پیشه می خواد
یکی باشه همدیگه رو درک کنیم یکی که دلخوشیم باشه تا روزگار برام سخت نگذره
یکی که دوستش داشته باشم براش هر کاری بتونم بکنم یکی.....
یکی که جبران همه نداشته هام باشه می دونم خدا هست
ولی خدا جونم یکی از جنس خودم می خوام زمینی
یکی برای زندگی یکی قابل دیدن
یکی سنگ صبور
در حق ج خیلی بدی کردم
باید جبران کنم
می خوام از این به بعد خودمو بگیرم مثل بقیه
سنگ دل بشم مثل بقیه
نامرد بشم مثل بقیه
زیر آب بزنم مثل بقیه
بد باشم مثل بقیه
یعنی می تونم خدا؟؟؟
می خوام موفق باشم مثل بقیه
عاشق باشم مثل عاشقا
صبور باشم عین بعضی ها
و .....
اون موقس که بغضت می ترکه که می بینه خانوادتم دوستت ندارن
عزیزایی که واسشون می میری دوستشون داری
ولی نمی فهمن کارشون فقط شده سرکوفت زدن مسخره کردن باید و نباید کردن
آخه من مگه چی ام؟؟؟ منم آدمم دلم شادی می خواد دلم رفت و آمد می خواد دلم .....
دلم.....
خدا جون حتما منو خیلی دوست داری
آره حتما
ولی حال خرابمم ببین
دلمو ببین
بقیه روببین
سلام به همه دوستان
دیگه نمی خوام از غم بنویسم
می خوام شاد باشمو و فراموش کنم خیلی چیزا و خیلی کسا رو
تو این زمونه نباید به کسی دل بست این تجربه منه
چون اونوقت اون تویی که زجر میکشی
تازه بدترش اینکه بفهمی طرفت اونقدر جدی نبوده و شهامت نداشته
و ترجیح می ده در بره و فرار کنه
آدم ترسو
خیلی هم دلش بخواد
نفرینش نمی کنم چون به عدالت خدا اعتقاد دارم
دل می بندی با تموم وجودت
تو رویات باهاش خوشی
بعدش می بینی رفتارش عوض می شه
سرد می شه
می فهمی سر کار بودی
ولی بازم عین خنگا می ری دنبالش
بهت می فهمونه تو براش با بقیه فرقی نداری
غرورت می شکنه
به خودت بد و بیراه می گی
چرا دل بستی
یه چند وقت گریه می کنی
ولی اون بی خیال
خودشو طوری می کشه کنار جلو بقیه طوری رفتار می کنه
که این تویی که دنبالشی
یه وقت به خودت می یای می خوای
همه چیزتو پس بگیری
دیگه دیره غرورت رفته
بدتر اینه که یکی وارد ماجرا شده این وسط موش می دوونو
و اونم فهمیده بهش حساسی بیشتر اذیتت می کنه
دلم می خواد بیام پیش خودت بهت گلایه کنم
آخه خدا جون چرا؟؟؟؟؟
چرا دلم شکست چرا؟؟؟؟
دلم می خواد نفرینش کنم تا اونم به درد من مبتلا بشه
اونوقت یاد خودم می افتم شایدم منم نفرین شدم
خدایا دلشو آروم کن
و به منم کمک کن تا فراموشش کنم
بذار اون بهت بخنده و مسخرت کنه
دیگه اجازه نمی دم خدایا قویم کن
بدتر اینه که بفهمی این کارا رو به خاطر منافع خودش انجام داده
شایدم رفتنش به خاطر همین بود هم دوباره رفتنش
آره. خودش خواسته بره همش فیلم بود
همش
همش
حالا یکی بهم بگه چه کار کنم با این دلم و با کسی که هر روز می بینمش
بهم بگید
یعنی خدا جون نمی شه اونم عاشقم باشه
نمی شه ما بهم برسیم
دارم دوباره خوش بینانه فکر می کنم
بیا یه کم واقع بین باش
آخه من که جز خوبی در حقش کاری نکردم
این حقمه؟خدایا خودت جوابمو بده این حقمه؟؟؟؟