نمی دونی چه حس بدی بود 

اینکه ببینی یه مرد مغرور روبروته 

بهش جواب رد می دی  

میفهمی حالش گرفت انتظارشو نداشت 

از خودم بدم امد 

هیچی نگفت 

حلقه اشک گوشه چشمش بود  

وقتی از ماشین پیاده شدم  سریع و بی تفاوت رفت  

سعی کرد چیزی نگه 

دلم می خواست یه تلاشی یه حرفی هیچی نگفت 

نفهمیدم این حرکتش یعنی چی؟ 

تو این مدت آشنایی همش به این فکر می کردم منو دوست نداره  

پس این حالت امشب چی بود؟؟؟ 

خدا جون نکنه باز دلی شکستم 

خدایا کمکش کن آروم شه 

دوست ندارم دل بشکنم 

خدایا مهدی رو آروم کن 

چند بار خواستم براش اس بزنم ولی نتونستم 

نگرانش شدم با اون حالش که رفت 

خدا کنه سرعت نره سالم برسه خونه و آروم بشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد